هممون می دونیم کار های دیزنی حرف نداره و انتقاد کردن از آثارش سخته. یکی از آثار فوق العاده و پرطرفدار دیزنی انیمیشن gravity falls یا همون آبشار جاذبه است. انیمیشنی کلی وقت ذهنتون را درگیر می کنه. وقتی هم دیدم تو ویرگول هیچ مطلبی ازش نیست تصمیم گرفتم اینو بنویسم.
در نگاه اول انیمیشن ابشار جاذبه یک انیمیشن ساده به نظر می رسه. در حدی که من وقتی به برادرم هم پیشنهاد دادم که ببینتش گفت: به ریک و مورتی که نمی رسه. من هم بهش گفتم می دونستی سازنده هاشون با هم دوستن و کف کرد(: برای همینه که هر دوتاش انقدر مرموزه. در حدی دوستی جاستین رویلند (سازنده ریک و مورتی) و الکس هیرش (سازنده آبشار جاذبه) با هم ارتباط خوبی دارند که حتی صحنه های از این دو انیمیشن به هم مرتبط هستند.(در مقاله های دیگری به اتفاقات مرمور و راز های این دو انیمیشن می پردازم)
انیمیشن آبشار جاذبه پر از رازه که تا مدت ها بعد از دیدن این سریال انیمیشنی دنبال راز هایش می روید و به آن فکر می کنید.(من تقریبا 4 ماهه که دیدمش ولی هنوز دنبال رازهاشم!) حتی شکل کارتونی این انیمیشن بیننده رو گول می زند. چون شکلش بچگونه است و محتواش انیشتینی(:)
همه از الکس هیرش درخواست دارن فصل سه رو بسازه. من خودم میخوام تو توییتر ازش خواهش کنم و جوابش رو تو ویرگول و اسمارتین بزارم .
انیمیشن حتی از نظر کاراکتر هم فوق العادس. هم شخصیت های مثبت هم منفی. دیالوگ ها فوق العاده هستند.(من خودم به شخصه عاشق فورد و استن هستم(دو برادر دوقلوی انیمیشن))
هر چقدرم که فکر می کنم نمی تونم ازش اشکالی بگیرم و همینجا تمومش می کنم و در چند مقاله ی دیگه بازم ازش می نویسم. (در ضمن من هنوز ریک و مورتی را ندیدم چون محتوای بزرگسال داره. به بچه های همسن خودمم توصیه می کنم فعلا آبشار جاذبه رو ببینن. چون ریک و مورتی که تا سالگی شما از تو اینترنت از بین نمیره(: همیشه هست)
امیدوارم خوشتون اومده باشه و لبتون همیشه خندون باشه(:
مرسی که خوندی رفیق موفق باشی
منبع : ویرگول ، سید متین فقهی
ویکی نقد – وقتی که برای به دست آوردن خرج زندگی در مورد تلویزیون و برنامههای تلویزیونی بنویسید، تعداد زیادی از دوستانتان از شما برای پیدا کردن یک سریال جدید کمک میخواهند. این تابستان در حال پیشنهاد کردن سریال جذاب «چیزهای عجیب» از شبکه نتفلیکس بودم. اما برای کسانی که به دنبال کمی چیزهای بیشتر و عمیقتر هستند، «بوجک هورسمن» را پیشنهاد میکردم. در نود درصد مواقع طرف مقابل میگفت که به کارتونها علاقهای ندارد.
این مقاومت را قبلا هم تجربه کرده بودم. زمانی که هیچکس حاضر نمیشد به سریال «همسر خوب» شانس بدهد. در مورد آن سریال فوقالعاده، عامل عدم علاقه اولیه بینندگان، نام آن بود (خوشبختانه آلیسیا فلوریک و شبکه سیبیاس توانستند به چیزی که لایقش هستند برسند). این داستان برای بوجک هورسمن هم صادق است. چیزی که باور دارم آن را از تبدیل شدن به یک سریال جریان اصلی دور میکند، انیمیشن بودنش است. اما باور کنید که بوجک تنها یک کارتون برای بزرگسالان نیست. بوجک یکی از هوشمندانهترین و فکرشدهترین سریالهای در حال پخش از تلویزیون است.
خالق این سریال، رافائل باب وکسبرگ است. بوجک هورسمن داستان اسب سخنگوی خودشیفتهای (با صدای ویل آرنت) را تعریف میکند که در دهه نود میلادی ستاره یک سریال آبکی محبوب با نام «هورسین اروند» بوده و اکنون بازیگر ناتوانی است که هنوز هم با موفقیتهای گذشتهاش روزگار میگذراند. دنیای بوجک با حیوانات و انسانها پر شده است. گربهای که قبلا نامزدش بوده و اکنون مدیر برنامههایش است و پرنسس کرولین نام دارد (با بازی ایمی سداریس)؛ یک لابرادور دوست-دشمن به نام آقای پیناتباتر (با بازی پل اف. تامکینز)؛ یک پسر که روزی به خانه بوجک آمده و هیچگاه آن را ترک نمیکند با نام تاد (آرون پاول)؛ و البته زندگینامه نویس او و گاهی معشوقش دایان نگوین (آلیسون بری).
بنا بر این توضیحات، شاید فکر کنید که بیشتر طنز موجود در بوجک هورسمن بر اساس چرند بودن و چرتوپرت است. در حالی که سازندگان سریال به کلمات دوپهلو علاقه بسیاری دارند (برای مثال ناشر کتاب بوجک، یک پنگوئن است)، جوکهای هوشمندانه سریال با سرعتی سرسامآور و به شکل شلاقی به سمت بیننده پرت میشوند. مانند دیگر سریالهای لطیفهمحور، مثل 30راک و پرورش شکستخورده، بیشتر قسمتهای سریال به تکرار کردن و تماشا کردن چندباره نیاز دارند تا بتوانید شوخیهای تک جملهای و ارجاعات نهفته در سریال را درک کنید. این جوکها و لطیفهها بیشتر حاصل تلاشها و هوش سرشار لیسا هاناوالت، تهیهکننده سریال است.
خلوص و غنای سریال به شکل چشمگیری تاثیرگذار است. نه تنها نقشهای اصلی سریال، کمال بازیگری را نشان میدهند، ( مثلا چه کسی بهتر از آرنت و صدای خشدارش میتواند عصبانیتهای مغرورانه بوجک را صداگذاری کند؟ ) بلکه هجوم ستارهها به عنوان شخصیتهای مهمان هم فوقالعاده است. تعدادی از شخصیتهای محبوب کمدی و بازیگران تحسین شده مثل اولیویا وایلد، لیسا کودرو، استفن کولبرت، انجلیکا هیوستون، جیکی سیمونز و کریستن شال در کنار دیگر بازیگران معروف از این دسته هستند. حتی پاتریک کارنی، که به عنوان درامر گروه معروف بلک کیز فعالیت میکند، آهنگ گوشنواز تم اصلی سریال را ساخته است.
نگاهی که سریال به فرهنگ عامه موجود در هالیوو (اسمها در دنیای بوجک متفاوتند) دارد، طعنهآمیز و بیدارکننده (و گاهی کثیف) است. در هر فصل بوجک با موضوعی که اخیرا در واقعیت و اجتماع رخ داده است و به سرتیتر اخبار تبدیل شده است برمیخورید و نگاه سازندگان سریال را به این موضوعات میبینید. از رسواییهای جنسی در اوبر تا سقط جنین، بوجک موضوعات مختلفی را مسخره میکند و در عین حال برای شما خوراک مغز فراهم میکند تا بعدها در تنهاییتان به این موضوعات فکر کنید. اگرچه این موضوعات، غالبا مناسب فرهنگ آمریکایی است، اما با وجود اینترنت و دهکده جهانی، شما میتوانید موضوعاتی را پیدا کنید که خودتان هم درگیرشان هستید و بودهاید.
موضوعاتی که در بوجک به آنها حمله میشود، تنها محدود به صنعت تلویزیون نیستند. برخلاف دیگر سریالهای انیمیشن بزرگسالانه، بوجک هورسمن تلاش میکند که نگاهی روشنفکرانه به موضوعات داشته باشد. در یک قسمت هجمه عظیم مردم را به دایان میبینیم. زیرا به یک شخصیت تلویزیونی بسیار محبوب به خاطر سالها سوءاستفاده از انسانها تاخته است. درست مثل بیل کازبی. در یک قسمت دیگر با ستاره موسیقی پاپ که یک دلفین است آشنا میشویم که موزیکویدیویی جنجال برانگیز درباره سقط جنین منتشر کرده است. (شاید یکی از بینزاکتترین قسمتهای یک سریال طنز تلویزیونی از نظر ی که من تا کنون دیدهام و البته پرجراتترین آنها). حتی در سریال یک شخصیت بیجنسگرا وجود دارد که شاید در تلویزیون، بینظیر باشد.
موضوعاتی که در بوجک به آنها حمله میشود، تنها محدود به صنعت تلویزیون نیستند. برخلاف دیگر سریالهای انیمیشن بزرگسالانه، بوجک هورسمن تلاش میکند که نگاهی روشنفکرانه به موضوعات داشته باشد. در یک قسمت هجمه عظیم مردم را به دایان میبینیم. زیرا به یک شخصیت تلویزیونی بسیار محبوب به خاطر سالها سوءاستفاده از انسانها تاخته است. درست مثل بیل کازبی. در یک قسمت دیگر با ستاره موسیقی پاپ که یک دلفین است آشنا میشویم که موزیکویدیویی جنجال برانگیز درباره سقط جنین منتشر کرده است. (شاید یکی از بینزاکتترین قسمتهای یک سریال طنز تلویزیونی از نظر ی که من تا کنون دیدهام و البته پرجراتترین آنها). حتی در سریال یک شخصیت بیجنسگرا وجود دارد که شاید در تلویزیون، بینظیر باشد.
یا چون شخصیتهای سریال ترکیبی از حیوانات هستند، شما بروز خوی حیوانی آنها را در صحنههایی که مدت زمان کوتاهی دارند میبینید. مثلا یک آنادا که لباس بسیار شیکی پوشیده است را میبینید که یک کیک کامل را در پس زمینه روایت اصلی داستان بوجک به صورت کامل میبلعد. یا غورباقهای که پشه را در هوا میزند.
در سریال جوکهای ویژهای هم طراحی شدهاند که در صورت دقت فراوان میتوانید آنها را پیدا کنید. از نام و نشانهای واقعی تا نام کتابها و خیابانها و جملاتی که تماما طعنهآمیز هستند تا اتفاقاتی که ریشه در واقعیت دارند.
در حالی که بوجک یک کمدی قدرتمند است، اما بزرگترین نکته قوت آن، تصویر دقیقی است که از زندگی با افسردگی به بیننده نشان میدهد. در یکی از فصلهای سریال، پس از سالها زندگی غریبانه با شهرت، بوجک در نهایت به نظر میآید که راهش را به سمت رستگاری پیدا کرده است و نقشی که میتواند برای او اسکار را به ارمغان بیاورد پیدا کرده است. اما در حالی که او احترام و شهرتی که همیشه به دنبالش بود را به دست میآورد، همچنان حس آزاردهندهای از تنها بودن و نیتی در بوجک وجود دارد که نمیتواند از آن فرار کند. آیا تا به حال آن حس سبکسری و در عین حال مالیخولیایی را درست پس از رسیدن به چیزی که مدتهای مدیدی میخواستید تجربه کردهاید؟
خالق بوجک، رافائل باب وکسبرگ، از قصد سریالی را ساخته است که نه تنها خوداندیشی را در بیننده بیدار میکند، بلکه دست او را میگیرد و در سفری پرسرعت او را به تاریکترین بخشهای قلب و ذهنش میبرد؛ در حالی که ما به شکل ناراحتکنندهای دست و پا میزنیم که تعادلمان را در این فضای ناشناخته پیدا کنیم! میدانم که قبلا گفتهام که همه باید بوجک هورسمن را تماشا کنند. اما این سریال برای کسانی که دل رنجوری دارند اصلا مناسب نیست. صحنههای تکرارشونده از افسردگی، جدال با ناامنیهای ذهنی و البته شرایط انسان باعث میشوند که شما به صورت همزمان هم از خنده رودهبر بشوید و هم به دلیل ناراحتی از هم بپاشید.
ماورای منطق، شما مدام خودتان را در حال همدردی با بوجک، این اسب سخنگوی کثافت، مییابید. حتی اگر به کارتونها علاقه نداشته باشید.
مرسی که خوندی رفیق جان ، موفق باشی
از دانشمندان خودخواه گرفته تا سربازان جنگهای صلیبی و سوارکاران هالیوودی، این انیمیشنها کوچک و بزرگ نمیشناسند. در ادامه لیستی ازبهترین سریال های انیمیشن را خواهید دید که برخی مناسب بزرگسالان و برخی مناسب کودکان است.
مدتها از زمانی که تصور میشد انیمیشن
مخصوص کودکان است گذشته و امروزه نه تنها
انیمیشنهایی وجود دارد که کودکان و بزرگسالان میتوانند با هم تماشا کنند و لذت ببرند، بلکه انیمیشنهایی نیز وجود دارد که مخصوص بزرگسالان بوده و کودکان نباید آنها را تماشا کنند. برخی از
سریال های انیمیشنی برتر مانند سیمپسون ها و ساوت پارک ،
خیلی وقت است که پخش میشوند و برخی دیگر مانند Gravity Falls و The Tick به تازگی در تلویزیون درخشیدهاند. در ادامه با هم به بررسی بهترین سریال های کارتونی میپردازیم.
20- انیمیشن Adventure Time
تمام چیزهایی که در کودکی عاشقشان بودید رو به یاد بیاورید: شمشیر، پرنسسهای زیبا، قهرمانان نجیب، جادو، خوابیدن در خانه دوستان و… . حال تمام چیزهایی که از آنها میترسیدید را مرور کنید: زامبی، خونآشام، تاریکی و… . Adventure Time سریالی است که همه اینها را با هم دارد. شخصیتهای اصلی سریال یک پسر بچه و سگ جادوییاش است. این انیمیشن همزمان احساسات متفاوتی را در شما برمیانگیزد. ممکن است در حین تماشای انیمیشن آرزو کنید که ای کاش کودک بودید و همچون شخصیتهای سریال، کارهای فوقالعاده انجام میدادید.
19- انیمیشن The Rocky and Bullwinkle
انیمیشن Rocky and Bullwinkle چیزی فراتر از یک سریال برای کودکان است؛ این انیمیشن تابوها و رفتارهای محبوب و اشتباه جامعه را به چالش میکشد. بچهها در حین لذت بردن از تماشای ماجراجوییهای راکت، سنجاب باهوش و شجاع و بولوینکل، گوزن احمق و خوشقلب، نکاتی درمورد جامعه و دنیای امروز میآموزند. اما Rocky and Bullwinkle به دلیل سادهی دیگری جزء بهترین سریال های انیمیشن است؛ این سریال به طرز شگفتانگیزی خندهدار است و برخی معتقدند ممکن است به پایان جنگ سرد نیز کمک کرده باشد!
- انیمیشن The Ren & Stimpy
سریال The Ren & Stimpy که از شبکه Nicktoons پخش میشد، درمورد یک سگ چیواوا و بهترین دوستش، گربهای کاملاً احمق است که تمام سریال پر است از صحنههای حالبهمزن و نامناسب که به همین دلیل مخاطبین دهه 90 آن را یکی از خندهدارترین سریالها میدانستند. اصالت عجیب شخصیتهای سریال یکی از دلایل تفاوت این انیمیشن با تمام انیمیشنهای دیگر است. یکی دیگر از دلایل موفقیت این انیمیشن، درخشش بیلی وست به عنوان صداگذار یکی از شخصیتهاست.
17 - انیمیشین King Of The Hill
انیمیشن King of the Hill داستان زندگی مردی تگزاسی و خانوادهاش را به نمایش میگذارد. فقط مایک جاج میتواند داستان کسلکننده زندگی همچین مردی که از راه فروش پروپان زندگیاش را میگرداند را به 13 فصل خندهدار تبدیل کند. شاید دلیل موفقیت و محبوبیت این سریال را بتوان همین سادگی داستان دانست.
16- انیمیشن The Flintstones (مخصوص بزرگسالان)
ماه عسلی در عصر حجر؛ داستان عجیب انیمیشن The Flintstones که روایت زندگی فرد و ویلما فلینستون است که با همسایگان خود، بارنی و بتی رابل زندگی میکنند. سرتاسر زندگی آنها توسط وسایل ماقبل تاریخ محصاره شده است و آنها از این وسایل به عنوان ابزاری برای کارهای مدرنتر استفاده میکنند. این سریال پر است از طعنهها و تیکههای ناب که لحظهای شما را رها نمیکنند. این سریال انقدر موفق و محبوب شده بود که برای ساخت لایو اکشن آن تلاشهای زیادی شد.
15- انیمیشن Beavis and Butt-head (مخصوص بزرگسالان)
بسته به سن شما و علاقهتان به شوخیهای خاص، انیمیشن Beavis and Butt-head ممکن است یک برنامه تلویزیونی خندهدار، یک طنز لطیف اگزیستانسیالیسمی و یا مرگ تمدن دنیای غرب باشد. سریال مایک جاج داستان دو دانشآموز احمق و تنبل و بددهن است که مسیری جدید برای انیمیشنهای بزرگسال همچون King of the Hill و Daria و South Park گشود. این انیمیشن از آغاز به کار شبکه MTV در سال 1993، یکی از بهترین سریال های انیمیشن شبکه در طول تمامی این سالها بوده است.
14- انیمیشن The Boondocks (مخصوص بزرگسالان)
انیمیشن The Boondocks ساختهی آرون مکگرودر انیمیشنی است بر اساس سری کتابهای کمیک و بهگونهای در این سریال به مسئله نژادپرستی پرداخته شده است که هیچ سریال و انیمیشن دیگری حتی نزدیک به آن هم نیست؛ این برنامه انیمه مانند با خط داستانی جذاب و جنجالی به کسی رحم نمیکند و به همین دلیل در لیست سریال های انیمیشنی برتر قرار گرفته است.
13- انیمیشن The Rugrats
نمی دانیم که هدف این بود که به ما یاد بدهد چگونه شیرینی بدزیدم یا نه ، اما همه با سریال دوس داشتنی ای که از شبکه نایکلدون پخش میشد خاطره داریم ، آن شخصیت های کودکانه یا چهره های احمقانه که هر قسمت به ماجراجویی جدیدی میرفتند پس از گذشت سال ها عاشقشونیم و آنر ا یکی از بهترینا مینامیم
12 - انیمیشین scooby-doo
در بین داستانهایی که روی کاغذ برای کودکان ترسناک هستند، انیمیشن Scooby-Doo در صدر قرار میگیرد؛ داستان سگ بزرگ ترسویی که به همراه چهار کارآگاه (فرد، دافنه، ولما، شگی) در حال حل معماهای عجیب و ماورایی و خوردن تنقلات هستند. ترکیب منطق، مهارتهای واقعی، جذابیتهای بصری و سگ سخنگوی بامزه، انیمیشن تحسینبرانگیزی را به وجود آورده است که شخصیتهای آن پس از گذشت سالها همچنان در حال کشف اسرار هستند و یکی از بهترین انیمیشن های سریالی 2019 محسوب میشود.
11- انیمیشن Cowboy Bebop (مخصوص بزرگسالان)
انیمههای فوقالعادهای وجود دارند که به راحتی میتوانستند در اینجا قرار بگیرند؛ همانند Neon Genesis Evangelion و Paranoia Agent و FLCL. اما در بین همه، شاهکار شینشیرو واتانابی، انیمه Cowboy Bebop، از نظر ما بهترین است. از تیتراژ آغازین با تم جاز گرفته تا عناوین جالب و جذاب هر قسمت، همه اینها با هم باعث شدهاند که با یک انیمه کاملاً جذاب روبهرو باشیم.
10- انیمیشن Archer (مخصوص بزرگسالان)
انیمیشن Archer به نوعی بازسازی انیمیشن جذاب Frisky Dingo ساختهی آدام رید و مت تامپسون است. از همان ابتدا معلوم بود که این سریال فراتر از یک داستان جاسوسی طعنهآمیز خواهد بود. شبکه FX برای خود بخش مخصوص انیمه راه انداخته است و انیمههایی با داستانهای سطحی و به درد نخور میسازد؛ دلیل اینکه سریال Archer که زمان زیادی از آغاز پخشش نمیگذرد در این لیست قرار گرفته این است که ترکیب تمام شخصیتهای داستان به شکلی مرموز جالباند؛ ترکیبی از معتادین به روابط جنسی و مواد، روانیها، بدل هیتلر و… . همه اینها در کنار هم انیمیشن Archer را در لیست بهترین سریال های کارتونی 2019 قرار دادهاند.
9- انیمیشن Animaniacs
انیمیشن Animaniacs به کمک طنز نابش، دیوار بین خود و مخاطب رو از بین برد. به کمک لونی تونز، استیون اسپیلبرگ و کمپانی برادران وارنر، مجموعهای از شخصیتهای دوستداشتنی و شوخیهای خاص و خالص ساخته شد که به زیبایی به مسائل اجتماعی محبوب میپرداخت. در دورهای که کارتونها فقط برای سرگرمی کودکان بودند و فقط برخی از آنها درسهای خیلی ساده به آنان میدادند، Animaniacs به معرفی کتابها و افراد مشهوری همچون The Andromeda Strain و Peter Bogdanovich میپرداخت و نتیجهگیری را به مخاطب میسپارد.
8- انیمیشن The Venture Bros (مخصوص بزرگسالان)
در ظاهر ممکن است انیمیشن The Venture Bros تقلیدی ساده از سایر انیمیشنهای ماجراجویی همچون Jonny Quest باشد، اما در واقعیت خیلی فراتر از اینهاست. البته که سکانسهای خندهدار زیاد دارد اما صحنههای اکشن سریال خیلی خاص هستند. شخصیتها نیز به شکل زیرکانهای خلق شدهاند؛ مانند Brock Sampson که نوعی تستوسترون زنده است. همچنین روابط احساسی بین شخصیتها میتواند احساسات شما را نیز برانگیزد؛ مانند رابطه مردی با لباس پروانهای و دوستدختر بدصدایش.
7- انیمیشن Road Runner Show
شاید متفکران پشت Looney Tunes مفهوم سرگرمیِ مخصوص کودکان و بزرگسالان را اختراع نکرده باشند، اما یقیناً در پیشرفت آن نقش چشمگیری داشتهاند؛ سریالها و شخصیتهایی همچون Bugs Bunny و Daffy Duck و Wile E. Coyote و Tweety Bird و کلی حیوانات دوستداشتنی دیگر که با گذشت سالها همچنان به عنوان سرگرمکنندهترین برنامههای خانوادگی شناخته میشوند. آنها بامزه، خلاق و خاص هستند. Road Runner نیز از این قضیه مستثنی نیست و به عنوان یکی از بهترین سریال های انیمیشن شناخه میشود.
6- انیمیشن Batman
باید خاطرات نویسنده را بخوانید تا متوجه شوید که او چگونه توانسته است ابرقهرمانش را بالاتر از سایر ابرقهرمانها قرار دهد. او از زیباییهای بصری کارتون سوپرمنِ مکس فلیشر استفاده کرد و دنیای تاریک و خشن شهر گاتهام را با الهام از کتابهای The Dark Knight Returns نوشتهی فرانک میلر، به نمایش درآورد؛ این گونه تهیهکنندگان توانستند داستانی خلاقانه و با طراحی زیبا بسازند و همچنین شخصیتهای محبوبی همچون هارلی کوئین را خلق کنند. این سریال دنیای بتمن را بهبود بخشید و یکی از سریال های انیمیشنی برتر لقب گرفت.
5- انیمیشن Futurama (مخصوص بزرگسالان)
برخی، Futurama را به سیمپسونها ترجیح میدهند؛ اولین سریال مت گرونینگ برای شبکه FOX TV، دنیای تلویزیون را تغییر داد؛ اما هر قسمت از سریال پر است از ایدههای عجیب از آینده که دور هم جمع شدهاند و شما این اتفاق را فقط در برنامهای تلویزیونی میبینید که به دنبال مخاطب است. اما انیمیشن Futurama به خوبی به راه خود ادامه داده است. پایان قسمت Jurassic Bark یکی از ناراحت کنندهترین قسمتهای تلویزیونی است که شما را تحت تاثیر قرار میدهد.
4- انیمیشن SpongeBob SquarePants
زمانی، SpongeBob SquarePants جزء بهترین سریال های انیمیشن در تلویزیون بود؛ حتی میتوان گفت بهترین از نظر کمدی بود، آن هم نه فقط در بین سرگرمیهای کودکانه یا کارتونها، بلکه در بین تمامی سریالهای کمدی. باب اسفنجی نشان داد که روابط دوستانه داشتن میتواند به شکلی لذتبخش، دردسر ایجاد کنند. این ایده خلاق به نظر ترکیبی از آثار چاک جونز و تکس اوری میآید؛ واقعا چه کسی در آناناسی در اعماق اقیانوس زندگی میکند!
3- انیمیشن Family Guy (مخصوص بزرگسالان)
سریال شبکه Fox مثل یک زامبی خوب میماند؛ پس از اینکه سریال Family Guy برای مدت کوتاهی کنسل شد، فروش دیویدیها آن را از مرگ برگرداند و دوباره این سریال به ذهن ما رخنه کرد. بله، به عنوان تقلیدی از سریال South Park، شاید به نظر بیاید که این داستان خانواده گریفین، حرفی برای گفتن ندارد؛ اما انیمیشن Family Guy یک چیز را به خوبی به مخاطب منتقل میکرد: طنز. با یک نگاه به امتیازات سریال میتوان به موفقیتش پی برد و آن را یکی از بهترین سریال های کارتونی دانست.
2- انیمیشن The Simpsons (مخصوص بزرگسالان)
The Simpsons باید به عنوان یکی از افسانههای کمدی شناخته شود؛ نه بخاطر آن سقوط تراژدیکش، بلکه بخاطر تمام لحظات شاد و جذابی که برای ما به وجود آورد و تأثیر زیادی که بر روی فرهنگ عمومی داشت. داستان دوستان زرد رنگی که در شهر اسپرینگفیلد زندگی میکنند، بدون شک همیشه یکی از سریال های انیمیشنی برتر بوده است و همچنان یکی بهترین سریال های کارتونی 2019 است.
1- انیمیشن South Park (مخصوص بزرگسالان)
مسخره کردن همه از بن افلک گرفته تا پاپ باعث شده است که اثر تری پارکر و مت استون تبدیل به بالغانهترین برنامه تلویزیونی شود که داستان یک سری از نابالغترین بچههای دنیا را به تصویر میکشد. انیمیشن South Park نه تنها به شکلی فوقالعاده متفکرانه نظرات خودش درمورد شهرت، ثروت و دین را بیان میکند، بلکه توانسته است به گونهای عمل کند که پس از گذشت 22 سال از آغاز پخشش، همچنان یکی از بهترین انیمیشن های سریالی 2019 باشد.
مرسی که خوندی داداشم از یه خانواده دیگه
منبع : نوشته شده توسط فردین هاشمی در سایت پلازا
ما در انیمیشن سریالی مرد خانواده با ماجراهای بامزه و اغلب احمقانه خانواده گریفین همراه میشویم.
خانواده ای ۵+۱ نفره که در کوهاگ زندگی میکنند.
پخش این انیمیشن از سال ۱۹۹۹ از شبکه فاکس شروع شد و همچنان پس از پخش ۱۶ فصل پخشش ادامه دارد.
این سریال دو ویژگی جذاب دارد:
۱-شخصیت پردازی بی نظیری دارد
۲-سراسر شوخی و خنده است
باید بگویم این سریال بغایت خنده دار است.
چنانکه اکثر منتقدان با تمام ایرادهایی که از سریال گرفته اند اما روی خنده دار بودن انیمیشن اذعان داشتند.
فمیلی گای یا مردخانواده ۱۳ بار نامزد دریافت جوایز امی و ۱۱ بار نامزد دریافت جایزه Annie شدهاست که از این بین، برندهٔ چهار جایزه امی و سه جایزه Annie شدهاست
ست مک فارلن خالق اثر علاوه بر سرپرستی تهیه کنندگان و نویسندگان صداپیشگی چهار شخصیت اصلی سریال را برعهده دارد.
از دیگر صداپیشگان انیمیشن میشود به الکس بورستین؛میلا یس؛ست گرین واشاره کرد
{معرفی شخصیتها}
"پیتر گریفین":پدر بغایت خنگ؛بی مسئولیت؛بی ادب؛خوشگذران و پر خور خانواده!!!
او مرد اول خانواده و سریال است.
مردی که از خوردن شیاف لذت میبرد؛در چهل سالگی درست دستشوئی کردن را یاد میگیرد؛یک الاغ را به عنوان دندانپزشک آرمان شهرش انتخاب میکند و غذای دوسال خانواده را میخورد و ادعا میکند که سیر نشده است!!!!!
مطمئنا از تماشای کارهای احمقانه او از شدت خنده دل درد خواهید گرفت.
"لوئیز گریفین":مادر خانواده.
عالیترین فرصت برای خرید گوشی همین الانه!
لوئیز برخلاف پیتر شخصیتی عاقل دارد و مادری مهربان استاما فقط کمی پررو است!!!او خانه دار است اما به پیانو هم تسلط دارد.
"کریس گریفین":پسر بزرگ خانواده.
او بسیار کم هوش است و مانند پدرش بسیار اصافه وزن دارد.او برخلاف هوش کمش استعداد زیادی در نقاشی دارد.او هم با دیالوگ ها و کارهای احمقانه سهم بسزایی در خنداندن مخاطب دارد
"مگ گریفین":تنها دختر خانواده که به ملکه درام مشهور است.دختری بی دست و پا که مثل اکثر دخترها درگیر مد است و علاقه زیادی به دوست شدن با پسرها دارد که البته اغلب ناموفق است.
"استووی گریفین":جذاب ترین شخصیت سریال!!!
جذاب از این حیث که با وجود خردسالی کردار و رفتارش مانند بزرگسالان است؛حرفهای فلسفی میزند(باآن لهجه بریتانیایی اش)؛و دارای ضریب هوشی بالاست.
او سعی در نابودکردن جهان دارد و تقریبا از همه چیز و همه کس متنفر است.به جز عروسکش روبرت و مرگ(شخصیتی در همین سریال که همانند عزرائیل خودمان است)
"برایان گریفین":سگ خوش صدا؛باهوش ومنتقد خانواده.او مانند انسان رفتار میکند و علاقه زیادی به مارتینی دارد.او از تمامی شخصیتها منطقی تر است و به همین خاطر نقشی اساسی در حل مشکلات خانواده دارد.
عالیترین فرصت برای خرید گوشی همین الانه! عالیترین فرصت برای خرید گوشی همین الانه! مشاهده
از دیگر شخصیتهای سریال میشود به گلن کواگمایر مرد منحرف و دائم روابط و دائم اللبخند؛کلیولند مرد بی حال به همراه خانواده اش؛جو که با وجود معلولیت جسمی یک پلیس شجاع است به همراه خانواده اش و هربرت پیرمرد مرموزی که سرباز جنگ جهانی بوده اشاره کرد
{ویژگی ها}
یکی از ویژگیهای مرد خانواده این است که شخصیتهای آن بزرگ نمیشوند و در طول همهٔ فصلها، سن یکسانی دارند.
برخی سکانسهای مرد خانواده از شیوهٔ خاصی پیروی میکند و در بین صحبت کردن یک شخصیت در یک صحنه، تصویر قطع میشود و تصویری از آینده، گذشته یا هر آنچه در ذهن شخصیت هست، نشان داده میشود.
مثلا در یکی از سکانس های انیمیشن پیتر در جواب سوال کریس میگوید:از مادرت بپرس چون من اصلا تو انتخاب کردن خوب نیستم.
بعد صحنه ای از قبل میبینم که پیتر در حالی که فروشگاه دو دقیقه دیگر بسته میشود بین دوراهی خرید dvd (ارنست به ساحل میرود) و (ارنست به ساحل نمیرود)مانده است.
یکی از ایده های جذاب نویسندگان قرار دادن شخصیتهای سریال در قالب شخصیتهای یک فیلم یا سریال معروف دیگر است.
برای مثال میشود به اپیزود(saving private brian) کرد.
یا در یک سه گانه ویژه شخصیتها در قالب شخصیتهای جنگ ستارگان قرار گرفتند.
همانطور که در ابتدای مطلب اشاره شد این انیمیشن پر از شوخی های ریز و درشت است.
در واقع این انیمیشن با زمین و زمان شوخی میکند
از شوخی با سرخپوستها و آفریقایی ها گرفته تا شیطانوخدا
در یکی از سکانسهای فوق العاده سریال مگمیگوید:خدایا من را بکش.
بعد از چند لحظه نوری قرمز روی صورت مگ پدیدار میشود.و بعد خدا را میبینیم که با اسلحه مگ را نشانه گرفته است.
البته شوخی های مرد خانواده با فقط به موضاعات و نژاد ها و ادیان ختم نمیشود و تقریبا اکثر افراد مشهور در این انیمیشن نقش کوتاهی دارند.
از هیتلر و انیشتین و آبراهام لینکلن گرفته تا شان پن و کوبین و باب راس!!!!
جالب است بدانید برخی از افراد مشهور در این انیمیشن حضوری افتخاری به عنوان صداپیشه داشتند.
مانند جانی دپ بهجای ادوارد دست قیچی؛یا رابرت داونی جونیور که یک شخصیت اختصاصی برای خود داشت؛و د راک به جای خودش.
________________________________
در آخر باید بگویم اگر دنبال سریال انیمیشنی میگردید که با اینکه ۲۰ دقیقه است شما را به اندازه چند ساعت بخنداند و کمی شما را از فکر به مشکلات زندگی دور کند مرد خانواده بهترین گزینه است.
حال شما را به خواندن برخی از دیالوگهای بامزه انیمیشن دعوت میکنم.
{دیالوگ ها}
استووی:اون به من یاد داد چیزی به نام عشق وجود نداره.این فقط یک کلمه است که تو خیابون مدیسون برای اینکه کِرِم پوست و ماشین دونفره هاشون رو به مردم بندازن استفاده میکنن
________________________
برایان:پیتر؛بلای آخر مرگ اولین پسرته
پیتر:وای استووی!!!!
برایان:اولین پسرت؟؟؟
پیتر:واییی لوئیز!!!
برایان:زنت
پیتر:واییی کریس
________________________
پیتر:ببین کریس؛من هیچوقت بهت دروغ نگفتم؛به جز اون؛اون؛اون؛اون؛اون؛اون؛اون؛اون؛اون؛اون و این!!!!
________________________
استووی:میدونی مامان؛زندگی مثل یک جعبه شکلاته؛نمیدونی چی گیرت میاد؛اما برای تو مثل جعبه نارنجکِ.
________________________
برایان:چه چیزی میتونه شما رو هیجان زده کنه؟
کریس:خوردن یک سنگ ریزه!!!!
________________________
لوئیز:استووی دستم رو بگیر.
استووی:مادر من ترجیع میدم انگشت شما رو بگیرم
_________________________
پیتر:تو کی هستی؟
مرگ:کالیستا فلوکهرت.میخواستی کی باشم مرگم دیگه.
________________________
مجری:جناب گریفین بحث رو آغاز کنید
پیتر:آم؛سلام.من پیتر گریفین هستم.به من رای بدید
________________________
پیتر:من نپتون هستم؛خدای دریاها؛من طوفان را به وجود می آورم
نپتون:نپتون من هستم و تو هیچ یک از ویژگی های من رو نداری.
________________________
منابع:ویکی پدیا
http://www.film9.net/%d8%af%d8%a7%d9%86%d9%84%d9%88%d8%af-%d8%a7%d9%86%d.
هر دو انیمیشن را از جنبههای مختلف بررسی میکنیم تا برنده را پیدا کنیم
اثر شگفت انگیزی که هر دو سریال The Simpsons و South Park بر تمام بخشهای ضدفرهنگ (بخشی از فرهنگ که ارزشهای آن با ارزشهای فرهنگ عامه ضدیت دارد) داشتهاند را نمیتوان نادیده گرفت. هر دو سریال تاثیری گسترده بر کمدی و طنز مدرن گذاشتهاند و با توجه به این که جفت آنها بیش از 20 فصل است که در حال پخشاند، نمیتوان گفت که چه زمانی قرار است تمام شوند.
بسیاری از بینندهها نسبت به خانواده سیمپسون و ساکنین South Park در کلرادو، همانقدر احساس نزدیکی دارند که نسبت به دوستان و آشنایان نزدیکشان دارند. مردم با این شخصیتها بزرگ شدهاند و هنوز هم نسلهای جدیدتر کودکان با آنها بزرگ میشوند. سن بینندهها بالا رفته اما بارت سیمپسون، لیسا سیمپسون، استن مارش، اریک کارتمن، کایل بروفلوفسکی و کنی مککورمیک در همان سن باقیماندهاند.
هر دو سریال The Simpsons و South Park آفریننده برخی از بهترین و شوربرانگیزترین لحظات تلویزیون در سی سال گذشته بودهاند. اما آیا میشود گفت که یکی از دیگری بهتر است؟ هر دو این انیمیشنها حتی در ضعیفترین دورانشان هم طرفداران وفادار خود را دارند و این که بگوییم کدام بهتر از دیگری است کار آسانی نیست. گرچه شاید با استفاده از چند استدلال و مقایسه، به علاوه تامل درباره این که هر کدام از این کارتونها چه مسیری را طی کردهاند و الان در چه موقعیتی قرار دارند، بتوان فهمید کدام سیتکام انیمیشنی بهتر و موفقتر بوده است.
The Simpsons
این کارتون که مت گرونینگ (Matt Groening)، جیمز ال.بروکس (James L. Brooks) و سم سایمن (Sam Simon) آن را آفریدهاند، از دل یک سریال انیمیشنی دیگر که در برنامه تریسی آلمن (The Tracey Ullman) پخش میشد، در آمد. طراحیِ عجیب و غریب انیمیشن آنقدری توجه شبکه فاکس (FOX) را جلب کرد که تصمیم گرفتند آن را به یک سیتکامِ هر هفتهای تبدیل کنند. در واقع از همان ابتدا تصمیم بر ساخت سریالی انیمیشنی بود که بتواند با سیتکامهای لایو اکشن دهه هشتاد میلادی رقابت کند.
اولین قسمت Simpsons در هفدهم ماه دسامبر سال 1989 پخش شد. زمان زیادی به درازا نکشید تا این انیمیشن که تحت سرپرستی گرونینگ و جیمز ال.بروکس و سم سایمن ( برَد بِرد سایمن را قهرمان فداکارِ سریال مینامید) ساخته شده بود، دورنمای برنامههای تلویزیونی را برای همیشه عوض کند. با این که Simpsons در ابتدا به خاطر رفتارهای یاغیگرانه بارت مورد نکوهش قرار گرفت، بازنگریای در فرمول سیتکامهای خانوادگی ارائه داد که کاملا ضروری بود و در عین حال موفق شد از سریالهای رقیبش پیشی بگیرد و طنزی را به نمایش بگذارد که مخاطبان امیدوار بودند هر هفته بتوانند در تلویزیون تماشا کنند.
سریال The Simpsons حول اعضای این خانواده نامدار میچرخد، از جمله پدر خانواده، هومر (Homer)، مادر خانواده مارج (Marge) و سه فرزند آنها بارتِ خرابکار، لیسای عاقل و باسواد و فرزند نوزاد خانواده مگی (Maggie). صد البته که این انیمیشن ساختهِ فاکس، شهر اسپرینگفیلد (Springfield) را تبدیل به مکانی استثنایی کرده که علیرغم کوچک بودنش، دارای مشاهیرو مکانهای تاریخی و دیدنی بسیار است. اسپرینگفیلد پر است از آدمهای عجیب و غریب، خاص و کمیاب؛ و در فصلهای بعدتر حتی قسمتهایی وجود دارد که به طور خاصتر به این شخصیتهای میپردازد.
این کارتون عموما به خاطر طنز و کنایههای تند و تیزش به فرهنگ عامه، دیدگاههای اجتماعی و لحظات احساسات برانگیزش مورد احترام است. The Simpsons از واژگون کردن فرمولِ سیتکامهایی که دیگر تکراری شده بودند سربرآورد و دیدگاهی درخشان و زیبا بر فرهنگ آمریکایی ارائه کرد و نشان داد که این خانواده ناکارآمد با این که غیرعاقلانه عمل میکنند، چطور میتوانند خودشان را جمع کنند. اما چند مدت بعدتر، The Simpsons دیگر مانند قبل نتوانست بدرخشد و ارتباط گرفتن با آن سختتر شد.
انیمیشنی که زمانی یک ضدفرهنگ کوبنده بود به طور عجیب و ناراحت کننده و حتی غیرمنتظرهای تبدیل به یک کمدی میانهرو و محافظ کار شد که در آن الگوهای آشنای بیشتری میشد دید و فضای چندانی برای واژگونه کردن و طنز استهزا آمیزی که آن را در دهه نود میلادی تبدیل به پدیده کرده بود، باقی نمیماند. The Simpsons هرگز دوباره به قلههای جسورانه و درخشانش صعود نکرد، گرچه هر از چند گاهی به آن نزدیک شد؛ که قابل توجهترین آن در The Simpsons Movie، فیلم بلندِ تولید سال 2007 بود. احساس میشد که این فیلم بر خلاف انتظار، بازگشتی قوی و پیروزمندانه از صفحه کوچک تلویزیون به صفحه بزرگ سینما است. اما از آن سال تا الان، سریال فقط هر از گاهی توانسته خودش را در همان کیفیتی بیابید که زمانی به راحتی ارائه میداد.
South Park
شاید بشود این سریال را میراث ماندگار شبکه Comedy Central نامید. South Park انیمیشن خندهدار و هجو آمیز است که تقریبا حول دوران کودکی سازندگان آن، تری پارکر (Trey Parker) و مت استون (Matt Stone) میچرخد. پارکر و استون یکدیگر را در کلاس فیلم در دوران کالج ملاقات کرده بودند. سریال پس از این که این دو نفر، هیئت رییسه را با فیلم کوتاهشان Jesus Vs. Frosty تحت تاثیر قرار دادند، تولید شد. استودیو 20th Century Fox سریال را نپذیرفت زیرا با شخصیت آقای هنکی (Mr. Hankey) مشکل داشتند، پس شبکه Comedy Central آن را برای پخش انتخاب کرد.
قسمت اول South Park که با دقت با تکنیک انیمیشنی cutout (تکنیکی که در آن شخصیتها، وسایل و پس زمینه را به طور جداگانه با کاغذ درست میکنند. امروزه این استایل انیمیشن با کامپیوتر و عکسهای اسکن شده ساخته میشود) درست شده بود، در سیزدهم ماه اوگست سال 1997 در شبکه Comedy Central پخش شد. این کارتون در ابتدا چندان موفق نبود زیرا باید از سد مخاطبانِ دشوارپسندی که با استایل غریب طنز و جسورانه بودنش مشکل داشتند، عبور میکرد. سریال ابتدا در جامعههای آنلاین اینترنت معروف شد و در مدت کوتاهی به موفقیتی چشمگیر رسید.
South Park از همان روزهای اول، جایگاه خود را به عنوان یکی از اثرگذارترین و بحث برانگیزترین سریالهای کمدی تاریخ تلویزیون تثبیت کرد. شوخیهای خشن و گستاخانه، خام و نوجوانانه سریال که نشانگر شیطنت شخصیتهای جوان آن است، هم به شدت مورد تقدیر قرار گرفته و هم به شدت نقد شده است، مخصوصا از طرف والدینی که از قرار گرفتن فرزندانشان در معرض همچین محتوی نامناسبی عصبانی بودند، محتوی چون Chocolate Salty Balls و PC Principal.
سریال موفق شده است که شهرتش مبنی بر خشمگین کننده و بحث برانگیز بودن را با تولید سریع قسمتهای جدید حفظ کند. تری پارکر و مت استون معمول اپیزود را در طول یک هفته مینویسند و به انیمیشن در میآورند؛ این کار باعث میشود که طنز کارتون همیشه به روز و همگام با اتفاقات جدید باشد، چیزی که معمولا در سریالهای انیمیشنی کمتر میتوانیم ببینیم. اینطور نیست که این روش کار همیشه نتایج خارق العادهای به همراه داشته، اما South Park به هر حال موفق شده که تعدادی از گزندهترین قسمتها به علاوه تندترین شوخیها درباره افراد مشهور را داشته باشد.
تعدادی از کمدیهای بحث برانگیز وجود داشتهاند که پخششان سالها (و حتی دههها) زودتر تمام شده، اما South Park همچنان در شبکه به درخشیدن ادامه داده است. قسمتهای اخیر حس و حال متفاوتی با قسمتهای قدیمی سریال دارند اما فصلهای امروزیاش هنوز هم هجوآمیز و مرتبط قلمداد میشوند، کاری که The Simpsons این روزها در انجام آن شکست میخورد. احتمال زیاد قرار است South Park سلطنت ترسناکش را تا سالهای زیادی ادامه دهد. به هر صورت به نظر نمیرسد ساکنین عجیب و غریب این شهر میلی برای تغییر روشهای خبیثانهشان داشته باشند.
The Simpsons در برابر South Park
مقایسه کردن دو سریال خیلی مشهور هیچوقت کار آسانی نیست اما چیزهای زیادی وجود دارد که در آن دو سریال South Park و The Simpsons اشتراک داشته باشند. هر دو آنها در دورهای تولید شدند که طنز داشت محافظهکارانه و مبتذل میشد و هر دو، مخاطبان اصلی خود را با محتویِ خلاقانهای که حس میشد تازه و مورد نیاز است، جذب کردند. این کار به نویسندگانشان اجازه داد تا در حیطه ریسک و خلاقیت از مرزهای خود فراتر روند.
این روش همیشه جواب نداده، اما در هر دو این انیمیشنها میتوان دید که جسورانهترین لحظاتشان، بهترینشان نیز بودهاند و برعکس، در لحظات کسلکننده و ریاکارانه بدترین قسمتهای سریال را دیدهایم. وقتی پای مسخرهکردن اتفاقات در حال وقوع در میان باشد، رفیقهایمان درSouth Park در این راه ثابت قدمتر بودهاند. احتمال این که موقع دیدن یکی از قسمتهای South Park از خنده غش کنم خیلی بیشتر از این است که هنگام دیدن یکی از قسمتهای The Simpsons همچین اتفاقی رخ دهد. منظورم این نیست که The Simpsons خیلی سریال بدی است، اما نسبت به آنچه که قبلا بوده خیلی ضعیفتر عمل میکند.
با این حال The Simpsons میتواند در غنی بودن شخصیتها از نظر احساسی و صحنههای دلگرم کننده، South Park را شکست دهد. خیلی به ندرت پیش میآید که South Park از نظر احساسی آسیبپذیر یا صمیمانه باشد. ردای ضخیم طعنهای که South Park معمولا به دور خود میپیچد، فضا را برای شوخیهای گزنده آماده میکند، اما کم پیش میآید که سریال از موضعش پایین بیاید و رویکرد عمیق و بزرگسالانهتری را پیش بگیرد. این لحظات هر از گاهی پدیدار میشوند، مخصوصا در فصلهای اخیرتر آن.
اما این The Simpsons است که معمولا قادر است در تمام فصلهایش بین میزان احساسات و طنز تعادل برقرار کند و این باعث میشود در موقعیتهایی که ساکنین South Park معمولا علاقهای به برقراری ارتباط با مخاطب ندارند، حس شود شخصیتهای The Simpsons عمق بیشتری دارند و ارتباط گرفتن با آنها راحتتر است. به عبارت دیگر احتمال این که شما در یکی از قسمتهای با کیفیت و عالی The Simpsons گریه کنید بیشتر از این است که در یکی از قسمتهای South Park اشک بریزید. نمیگویم این اتفاق امکان ندارد رخ بدهد، صرفا واقعا کمیاب است.
با این حال، حضور و همکاری مداوم تری پارکر و مت استون در سریالشان، چیزی قابل تحسین است؛ نظر به این که مت گرونینگ مدتهاست در ساخت سریال که توسط ال جین (Al Jean) اداره میشود، نقشی ایفا نکرده است. منظور این نیست که گرونینگ کاملا غایب است، اما او آنطور که پارکر و استون، در نوشتن، کارگردانی یا صدا پیشگی شخصیتهای اصلی همکاری دارند، فعالیت ندارد. گرونینگ غالبا خودش را وقف پروژههای جانبی مورد علاقهاش میکند. برای مثال اخیرا مشغول انیمیشن فانتزی تولید نتفلیکس به اسم Disenchantment بوده، که فصل دوم آن هم به زودی منتشر میشود. عوض شدن سرپرست The Simpsons در افت کیفیت قسمتهای جدیدتر سریال تاثیر مهمی داشت.
وقتی بحث شخصیتهای فرعی که دنیای South Park و The Simpsons را احاطه کردهاند در میان باشد، هر چند انتخاب واقعا سختی است، اما احتمالا گزینه دومیب رنده میدان است. South Park پر از دستههای شخصیتهای سرگشته و بدشانس اما دوست داشتنی است؛ اما شخصیتهای فرعی The Simpsons که نقش مهمی در پیشبرد و رشد داستان داشتهاند، سریال را غنیتر کردند و همچنین جای بیشتری برای این که افراد رندم اما عزیز، در مرکز داستان باشند و بیشتر آنها را بشناسیم، وجود دارد.
با این که South Park در فصلهای جدید در پیشبرد داستان تفاوتهای ظریفی ایجاد کرده است، مخصوصا در شخصیتهایی مثل رندی مارش و آقای گریسون، معمولا تجربهای که از دیدن The Simpsons دریافت میشود غنیتر است. محیط و انسانهای شهر اسپرینگفیلد مانند یک جامعه زنده و کامل هستند، و احساس میشود که در هر گوشه شهر و اتوبوس مدرسهای اتفاقی جالبی در حال رخ دادن است و این مسئله باعث شده زندگی خود خانواده سیمپسون هم حس و وزن کمدی بیشتری داشته باشد.
با این که South Park در فصلهای جدید در پیشبرد داستان تفاوتهای ظریفی ایجاد کرده است، مخصوصا در شخصیتهایی مثل رندی مارش و آقای گریسون، معمولا تجربهای که از دیدن The Simpsons دریافت میشود غنیتر است. محیط و انسانهای شهر اسپرینگفیلد مانند یک جامعه زنده و کامل هستند، و احساس میشود که در هر گوشه شهر و اتوبوس مدرسهای اتفاقی جالبی در حال رخ دادن است و این مسئله باعث شده زندگی خود خانواده سیمپسون هم حس و وزن کمدی بیشتری داشته باشد.
به علاوه، نمیتوان انکار کرد که حضور ستارهها و افراد مشهوری در The Simpsons به عنوان میهمان، خارق العاده بوده است و ایفای نقش خیلی از سلبریتیها در خندهدارترین و تاثیرگذارترین قسمتها بوده است. ممکن است حضور این افراد کمی حواس را از داستان پرت کند، تمرکز را از شخصیتهای اصلی بردارد و حس شود که میخواهند توجه مخاطب به زور جلب شود و ارتباط بگیرد. سریال در اکثر مواقع این مهمانان را صرفای برای سود کردن دعوت نکرده و صحنههای مفرح و شگفتانگیزی نیز تولید کرده است.
با این وجود، وقتی پای بحث برانگیز بودن در میان باشد، هیچکدام از سریالها با دریافت نقدهای خشن و کوبنده غریبه نیستند. اما South Park به دلایل متنوعی بیشتر از آنچه که باید، در معرض این نقدها بوده است. مردم آزاری و طعنه آنچنان به قسمتی از هسته اصلی کارتون تبدیل شده که وقتی South Park حرف یا کار توهین آمیزی انجام میدهد، مسئلهای معمولی است. نمیتوان انکار کرد که این انیمیشن در طوفانهای رسانهای به خوبی جنگیده است و البته معمولا باعث شده که توجه زیادی به خودش جلب کند و در بالا رفتن نمرههای سریال موثر باشد.
از طرف دیگر بحث برانگیزترین قسمتهای The Simpsons، باعث شده که طرفداران احساس کنند نیاز است درباره دید و احساسشان به سریال تامل کنند. پررنگترینِ آن را در رابطه با شخصیت آپو (Apu) و انتقاداتی که به آن درباره برداشت سطحی از هویت نژادی شده است میتوانیم ببینیم. تیم سازنده سریال پاسخی ضعیف و بی ملاحظه به این انتقادات دادند. با این همه آنها قصد ندارند شخصیت آپو را به طور کامل حذف کنند و در فصلهای جدید نیز حضور خواهد داشت. صد البته که South Park، سریال The Simpsons را به خاطر انتخابهای اشتباهشان در مورد این مسئله مسخره کرده است و در اینجا نهایتا برای ما مشخص میشود انیمیشنی که در این مورد دست بالا را دارد و میداند چطور با این جور مشکلات برخورد کند South Park است.
فیلمهای سینمایی
در قدم بعد بحث فیلمهای بلند وجود دارد. هم
The Simpsons Movie
و هم
South Park: Bigger, Longer and Uncut
در کمال تعجب توانستند دچار نفرینی که گریبان اغلب فیلمهای سینمایی اقتباسی از سریالها را میگیرد، نشوند. هر دو فیلم بلند را با دقت، توجه و سختکوشی بسیار ساختند چرا که اهمیت بسیاری داشت سریالشان چگونه از تلویزیون به سینما انتقال پیدا کند.
South Park از فرصتی که داشت استفاده کرد و همه خشونتها، بددهنیها و حرفهای جنسی نامناسبی که در تلویزیون نمیشد نشان داد را در فیلم اعمال کرد. نه این که این کار را صرفا برای بیادبانهتر کردن فیلم انجام داده باشد، بلکه قصدشان اشاره گستردهتر به مسئله سانسور، محدودیتهای ابراز خلاقیت و والدین بیش از حد نگران، بود. به علاوه این که پدر مادرهایی که زیادی سعی میکنند اخلاق را حفظ کنند ممکن است متوجه نشوند که نیتهای خیرشان در واقعیت میزان بسیار کمی مفید واقع میشود.
همچنین موزیکال بودن Bigger, Longer and Uncut کمک کرد. از لحاظ داشتن موسیقی جذاب و پرکششی هیچگونه کمبودی حس نمیشد تا حدی که میتوان گفت تمام فیلمهای موزیکالی که در دو دهه قبلش ساخته شده بودند را به چالش میکشید. فیلم به خاطر گذشت زمان جذابیتش را از دست داده و شوخیهایش قدیمی شدهاند (به همان شکلی که این اتفاق برای اکثر کمدیهای هجوآمیز میافتد) اما به هر حال دستآوردهای فیلم South Park: Bigger, Longer and Uncut به شدت تاثیرگذار است.
The Simpsons Movie نیز یک استثنای نو و شگفتآور دیگر در بین فیلمهای سینمایی اقتباس شده از سریالها است. فیلم قصه زیبای به هم پیوستن اعضای خانواده، علی رغم نفوذ و تاثیر تبلیغات است. تمرکز اصلی بر حس کردن عشق خانوادگی و طنین انداز شدنش در خود-آگاه شدنی است که در طول فیلم میبینیم.
فیلمی عالی پر از مسائل قابل توجه و حس حمایت است، چیزی که در دنیای امروز کمتر پیدا میشود. به علاوه شوخیهای بامزه بسیاری نیز دارد. در مقایسه، South Park movie جسورانهتر و به یاد ماندنیتر است اما در The Simpsons Movie هم میتوان چیزهایی دوست داشتنی پیدا کرد، مخصوصا اگر طرفدار بلند مدت سریال بودهاید.
نتیجه گیری
خب، در کل کدام بهتر است: The Simpsons یا South Park؟ هر کدام از آنها به دلایل متفاوتی میتوانند برتر باشد و هر دو هم تاثیری عمیق بر فرهنگ عامه و برداشت امروزه ما از آن داشتهاند، اما در آخر میراث ماندگار The Simpsons است که دست بالاتر را دارد و برنده میشود.
South Park پر از لحظات خنده دار است، مخصوصا هنگامی که بدون ترس به فرد یا موضوع هدف شوخیاش حمله میکند، اما The Simpsons در ترکیب طنز و احساساتی که مردم امید دارند در یک سیتکام بیابند کمی بهتر عمل میکند. حتی اگر قسمتهای جدیدتر گاهی ناامید کننده باشد و کاری کند که مخاطب فراموش کند چرا این سریال در روزهای اوجش انقدر عالی بود، امتیازهای The Simpsons به طور کلی دست نخورده باقی میماند.
The Simpsons سریالی است که مخاطبان در بسیاری از سنین و نسلها میتوانند از آن لذت ببرند، از همان نظر که South Park گاهی میتواند برای افرادی که از طنز گزنده آن خوششان نمیآید، ناخوشایند باشد. لحظههای گرم و لطیفی که در بهترین قسمتهای سیتکام شبکه فاکس پیدا میشود نه تنها به عنوان قویترین بخشهای سریال، بلکه به عنوان بهترین قسمتهای کمدی تلویزیونی شناخته میشود.
مطمئنا افرادی هستند که مخالفت کنند و به نظرشان The Simpsons به گرد پای South Park هم نمیرسد، اگر شما هم جزو این افرادید دلایلتان را با ما به اشتراک بگذارید. در نهایت درباره جفت سریالها صحبتهای زیادی میتوان کرد و هر کدام هم جایگاه شایسته خود را در تاریخ تحویل گرفته .
درباره این سایت